وام دماغ

کتاب «وام دماغ» نوشته سیدسعید هاشمی، متشکل از ده داستان کوتاه طنزآمیز که یکی از آن ها «جراحی بدن دماغ بابابزرگ» نام دارد. این داستان روایتی است از آشنایی پدربزرگ خانمی با نام تینا. تینا خانم پس از این آشنایی، پدربزرگ را تشویق به عمل کردن بینی، کاشتن مو و عمل چروک صورتش کرده و به او می ‌گوید با جور کردن پول عمل جراحی، برادرش این کار را انجام خواهد داد. پدربزرگ نیز به خیال ازدواج با تینا هر طور شده، اعمّ از فروش ماشین؛ گرفتن وام و قرض کردن پول؛ آن را جور کرده و به برادر تینا تحویل می‌دهد تا سه روز دیگر وقت عمل را برایش تعیین کند. امّا این بار، دفعه آخری است که پدربزرگ آن دو را می‌بیند و متوجه می‌شود که آن ها افرادی کلاهبردار بوده‌اند.